نمی‌دونم چرا همیشه میگیم، او خواهد آمد...؟
اون کسی که منتظرشیم اومده، هزار و خورده‌ای سال هم شده که اومده... سرمون رو مثل کبک گذاشتیم زیر برف و اصلاً انگارنه‌انگار یکی منتظر ماست، تا بریم پیشش و حرکت کنیم...
اون کسی که من می‌شناسم و امامِ صادقم به من گفته، توی همین کوچه‌های ما رفت‌وآمد میکنه... ممکنه با همه مون هم سلام‌علیک کرده باشه ... منتهی ما نمی‌شناسیمش... 
کاری به این قسمتش ندارم که این نشناختن ما باعث شده که منتظر یک شخص اشتباهی باشیم... کسی که میاد و خودش همه کار هارو انجام میده و اوضاع جهان رو گل‌وبلبل می‌کنه... 
نه عزیزم این چیزی که ما فکر می‌کنیم فقط توی فیلم‌های هالیوودی پیدا می شه نه تو واقعیت...
تو واقعیت، یک نفر وجود داره که هزار و خورده ای ساله که منتظر شیعیانش هست تا بیان به سمتش تا دست هم‌رو بگیرند...