دیروز رفته بودم امام‌زاده ابراهیم شهرمون(امل) بعد از اونجایی که بین دو تا امتحانم بود کاری یا جایی نداشتم که برم برای همین رفتم داخل امام‌زاده و منتظر اذان ظهر شدم. کولر روشن بود و من کم کم تب بدنم اومد پایین به طوری که دیگه داشت موهای بدنم سیخ می‌شد(طب بدنم جوریه که نه خیلی گرماییه نه سرمایی دوست داره توی حالت تعادل باشه...) خلاصه اونقدر سردم شده بود که سر نماز موقعی که به سلام رسیده بودیم(نماز جماعت) بدنم برای بازپس گیری وضعیت خودش یه شوکی به خودش وارد کرد(نمیدونم برای شما هم شده یا نه ولی برای من توی هوای سرد خیلی از این اتفاقات می‌افته...) این شوک و حرکت بدنم به گونه‌ای بود که بغل‌دستیم متوجه این شوک شد!
بعد نماز یک لبخندی بهم زد!(البته نمیدونستم چرا ولی منم با لبخند جوابش رو دادم!)
خلاصه موقع دعا بود که بهش گفتم از سرما موهای بدنم سیخ شده! گفت سردت هست؟! من فکر کردم تو سر نماز ملائکه رو دیدی که بدنت اینجوری شد!
...